امروز کلی کار داشتم
باید خونه رو یکم مرتب می کردم
در اون حد نبود که بگم کسی بیاد کمک
تصمیم گرفتم خودم کم کم انجامش بدم
میز تلوزیون و مبل ها و میز ها رو دستمال کشیدم
فقط مونده ی جارو برقی بکشم تو خونه
قراره فردا با دختر عموم بریم استخر
هنوز مشخ نیست همسرش هم میاد یا نه
دیروز پیام داد که مشخص نیست همسرم بیاد یا نه
و گفت خودم میام
خونشون شاهین شهره و فکر کنم سخت باشه روز جمعه بخواد خودش تنهایی بیاد تا
اصفهان
حسم میکنم همسرش رو راضی بکنه
که بیاد
گفت براش کار پیش اومده
صبح که بیدار شدیم با مامان فکر کردیم که فردا ناهار چی بخوریم
چون حدود یک از استخر برمیگردیم و باید ی چیزی آماده داشته باشیم
من پیشنهاد سالاد الویه دادم و مامان قبول کرد
سیب زمینی گذاشتم بپزه با تخم مرغ
خیار شور رنده کردم و کارای سالاد اولیه رو با مامان انجام دادیم
ی مقدارش رو خودمون برای ناهار خوردیم
و بقیش رو گذاشتم تو یخچال تا اماده بشه برای فردا
این مدل غذاهای سرد باید حتما تو یخچال بمونه
تا جا بیوفته
این از غذا و تمیز کاری خونه
فقط مونده ی جارو که باید بزنم
میخواستم به این خانوم پایینی که میاد برای کار بگم بیاد
ولی دیدم امروز اصلا از اون روزها نیست که حوصلش رو داشته باشم
میخواستم ی چیزی تعریف کنم اینجا ولی فکر میکنم بهتره تو ی پست رمزی بنویسم
هر چند ی پست کوتاه میشه ولی خب بهتره اینجا نوشته نشه
مستر امروز ساعت پنج میاد تا با هم بریم خرید
خرید میوه دارم
دلم لباس تو خونگی هم میخواد
چیزی ندیدم که دوست داشته باشم
برم ی دوش بگیرم و اماده بشم برای بیرون رفتن