الطفات

صبح همه دوستان بخیر باشه 

 امروز خونه هستم و مامان خانومی هم که منتظر همچین موقعیتی

کلی کار برام به نوبت ردیف کرده

همین الان عدس داره روی گاز می پزه و قراره عدس پلو بخوریم ظهر

کلی کار دارم که باید انجام بدم

یکی یکی بریم جلو ببینم چی میشه

خداروشکر فردا تعطیل هست و می تونم به ی سری کارهام برسم

دختر خاله تازه برگشته و حالش خداروشکر بهتره

تو این هفته میرم خونه خالم که به دختر خالم سر بزنم

هر چند فعلا  صبر کردم خاله خودش زنگ بزنه

چون مامان با خاله حرف زدن گفتن یکم که خستگی راه از تنتون بیرون رفت بگید ما بیایم

برای دختر خاله جانم میخوام ی چیزی بخرم

آخه چند روز دیگه تولدش هست

نمیدونم چی بگیرم

خیلی به کتاب علاقه داره

ولی خوب به نظرم بجز کتاب ی لباس هم براش بگیرم بد نیست

زنگ زدم خال دومی و خاله گفت هنوز چیزی نخریده برای دختر خاله

این شد که قرار گذاشتیم با هم همفکری کنیم و ی چیزی بخریم

مامانم میگه طلا بگیر !! ولی خوب من تازه طلا فروشی بودم و قیمت کردم

قیمت ها واقعا نجومی هستن

از ی طرف دیگه ی سکه ربع رو چند وقته نگه داشته بودم که بدم به خاله اولی

برام ی کاری انجام داده بود و مبلغش در حدود دویست تومن میشد که از من نگرفته بود

بعدش هم که اون روز تو بیمارستان شوهر خالم کلی هزینه داد

حالا شاید همین ربع سکه رو بردم دادم به دختر خاله

هنوز تصمیم نگرفتم

******************************************

ی سر هم باید برم خیاطی و بدم پارچه ها رو برام بدوزه

فعلا فقط پارچه روشن رو میدم و مانتو رو میذارم یکم بعد میدوزم

*************************************************

مستر تو نت سرچ کرده و فهمیده اون آقایی که اون روز تو نمایشگاه گیاهان دارویی دیدیم

کی بوده!!

اگه سرچ مستر درست باشه

ایشون ی پزشک طب سنتی خیلی معروف تو اصفهان هستن

همش تو فکر این هستم که برم برای طب سنتی ی چکاب بشم

آدرس هایی که فری جان زحمت کشیدن بهم دادن رو دارم

باید همت کنم ی سر برم

**************************************

ساعت دوازده باید زنگ بزنم برای دندون پزشکی نوبت بگیرم

اووووووووووووووف!!

حتی اسمش هم که میاد ی جوری میشم

اخرین بار دوسال پیش رفتم دکتر

و دکتر گفتن مشکلی ندارم و همه چیز خوبه

فقط چون یکی از دندون هام درد می کرد و حساس شده بود

پر کردگی رو خالی کرد و دوباره پر کرد

این دندون رو خیلی سال پیش پر کرده بودم

ی چیزی حدود بیست  و پنج سال پیش

پوستم کنده شد تا خالیش کرد

برم ی معاینه بشم

فکر نکنم کار خاصی داشته باشه دندونام

****************************************

چشمتون روز بد نبینه بعد سم پاشی سوسک ها نه تنها نمردن

بلکه حضور فعال هم پیدا کردن

دیگه اینکه ما چه حسی داشتیم که بعد اون همه سم پاشی و بشور و بساب

تازه شرایط از اولش هم بدتر شد!!

چند روز پیش دوباره ی سم جدید خریدم

و باز کل مواد خوراکی ها رو بیرون بکش و سم پاشی کن

و دوباره بشور و بساب

تازه چند گله!!!!( واحد شمارش) از سوسک ها الطفات نموندن و مردن

بعد مثلا وسط حال نشسته بودم

میدیدم ی سوسک ریز اندازه کفش دوزک

داره گیج میزنه و میاد سمت من

هیچی دیگه دیشب که من کلاس بودم مامان کل آشپزخونه رو ریخته بود بیرون

و کل مواد خوراکی رو برداشته بود گذاشته بود بیرون خونه

و سم پاشی کرده بود

خوب من باید کنترل هیجان انجام میدادم و عصبانی نمیشدم

نه از دیدن اون صحنه که کل وسایل بیرون خونه بود

نه از دیدن مامان که داشت آب می ریخت کفش آشپزخونه

(مامان بخاطر کمرش نباید کار بکنه)

خیلی ریلکس نشستم و حرفی نزدم

بعد خندم گرفته بود

که اخه واقعا بعضی وقتا کنترل هیجان هم خود به خود

صداش در میاد از این شرایط عجیب ما با سوسک ها

*******************************************

با خودم قرارگذاشته بودم پنجشنبه ها روز زنگ زدن باشه

مثلا به عمو زنگ بزنم به خاله ها و یا هر کسی

و حالشون رو بپرسم

بعد هر دفعه جمعه میشه و من یادم میاد وای زنگ نزدم!!

باید زنگ بزنم به خاله کو چیکه و برای این چند وقت مراقبت و پرستاری از دختر خاله

تشکر کنم

دلم خیلی براش تنگ شده

*************************************

رفتم زیر عدس رو خاموش کردم و اومدم

خوب تو این چند روز آینده ما همش درگیر این موضوع هستیم که تعطیلات خود را

چگونه بگذرانیم!!

فردا قراره داداش جانمان بیاد اصفهان

کار اداری داره اینجا

فردا میاد که چهارشنبه به کارها برسه

داداش گفتن که برای هفته دوم تعطیلات مرخصی داره

و این یعنی اینکه ما هفته دوم میریم خونمون

فقط این وسط تکلیف هفته اول معلوم نیست

یا باید بابا بیان اینجا یا اینکه ما بریم

البته که من دوست دارم همین جا باشم

برای اولین سال هست که دوست دارم تعطیلات جایی نرم

نمیدونم هنوز تصمیمی نگرفتیم

**************************************